جدول جو
جدول جو

معنی باغ وون - جستجوی لغت در جدول جو

باغ وون
باغبان
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باغ بین
تصویر باغ بین
بینندۀ باغ، آنکه به تماشای باغ برود، برای مثال باغ بین را چه غم که شاخ شکست / باغبان راست غصه ای گر هست (اوحدی - ۵۴۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باغ وحش
تصویر باغ وحش
محوطه ای که در آن انواع حیوانات اهلی و وحشی را برای تماشای مردم نگه داری می کنند
فرهنگ فارسی عمید
شهری از نواحی بوشنج (پوشنگ) هرات که گفته شده در سال 31 هجری قمری مسلمانان آنجا را عنوهً فتح کردند، (از تاج العروس) (معجم البلدان)، شهری است از مضافات فوشنج در خاک هرات و در کتاب فتوح المسلمین نوشته اند این شهر را در سال 31 هجری قمری مسلمانان به غلبه فتح کردند، (مرآت البلدان ج 1 ص 161)، شهری است تابع فوشنج، (مراصد الاطلاع)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی است از بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت که در یک هزارگزی شمال ساردوئیه و یک هزارگزی شمال راه فرعی ساردوئیه به راین واقع است و 10 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
باغبان، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، صورتی از کلمه باغبان
لغت نامه دهخدا
(غِ نَ)
باغی به هرات بود و در حبیب السیر نام آن بدینسان آمده است: سلطان بدیع الزمان میرزا بظاهردارالسلطنۀ هرات شتافته آن شب در باغ نو منزل گزید. (حبیب السیر ج 4 ص 376). روز جمعه هشتم محرم سنۀ ثلث عشر و تسعمائه که بدیع الزمان میرزا و مظفر حسین گورکان از صولت محمدخان دارالسلطنۀ هراه را وداع کردند، آن یک از باغ نو و این یک از شهر. (حبیب السیر ج 4 ص 390) ، خداوند و مالک باغ بودن، محافظ و نگهبان باغ بودن، تمشیت امور باغ کردن. باغبانی، جمعآوری میوه و فروش حاصل باغ. اجاره داری حاصل باغ. و رجوع به باغدار شود
باغی به سمرقند بود که بایسنقر میرزادر آنجا بارعام می داد. (از حبیب السیر ج 4 ص 223)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است از دهستان افروز بخش قیر و کارزین شهرستان فیروز آباد که در 24 هزارگزی جنوب باختر قیر و 83 هزارگزی باخترراه عمومی کارزین به خنج در جلگه واقع است. ناحیه ای است گرمسیر و دارای 293 تن سکنه، آب آنجا از قنات تأمین میشود و محصول عمده آن غلات و خرما و لیمو و کنجد و شغل مردمش زراعت و صنعت دستی زنان جاجیم بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
تیره گون، به رنگ ماغ، سیاه و تیره:
تا برآید لخت لخت از کوه میغ ماغ گون
آسمان آس گون از رنگ او گردد خلنگ،
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(غَ مَ دَ / دِ)
بینندۀباغ، تماشاگر باغ، آنکه بدیدن باغ رود:
باغ بین را چه غم که شاخ شکست
باغبان راست غصه ای گر هست،
اوحدی
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان بجنورد در 8 هزارگزی شمال باختری بجنورد بر سر راه مالرو عمومی بجنورد به مانه واقع است، ناحیه ای است کوهستانی دارای آب و هوای معتدل و 1879 تن سکنه، آب آن از چشمه سار تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و بنشن و شغل مردمش زراعت و مالداری و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(غِ حَ)
باغی است به شیراز از بناهای میرزا ابوالحسن خان مشیرالملک میانۀ دروازۀ کازرون و باغ بهجت آباد. (از فارسنامۀ ناصری ص 165)
لغت نامه دهخدا
(غِ)
باغی مشهور در مشهد که دیر زمانی قنسول خانه دولت اتحاد جماهیر شوروی در آن بود. و در زمان مرحوم کلنل محمدتقی خان، عارف قزوینی در آنجا منزل کرد و مرحوم ایرج در عارفنامه گفت:
نمیدانستم ای نامرد...
که منزل میکنی در باغ خونی
لغت نامه دهخدا
(گُ)
دهی است از دهستان رود خانه بخش میناب شهرستان بندرعباس که در 18 هزارگزی شمال میناب و 5 هزارگزی باختر راه مالرو میناب به گلاشکرد واقع است و 30 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گُ وْ)
دهی است از دهستان گیور بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت که در 48 هزارگزی جنوب خاوری ساردوئیه و 11 هزارگزی جنوب راه مالرو ساردوئیه به دارزین واقع است و22 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(عَ وَ)
یکفرسخ و نیم میانۀ شمال و مغرب جهرم است. (فارسنامۀ ناصری). دهی است از دهستان جلگاه بخش کوهک شهرستان جهرم که در 15 هزارگزی شمال باختر جهرم بر کنار راه فرعی جهرم به هکان در جلگه واقع است. ناحیه ای است گرمسیر و دارای 181 تن سکنه و آب آن از قنات تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و پنبه و خرما و شغل مردمش زراعت و صنعت دستی زنان قالیبافی است. در سه هزارگزی باختر آن معدن سنگ گچ وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(غِ)
باغی است در فین نزدیک کاشان و آب چشمۀ فین از میان آن میگذرد و آنرا باغ شاه نیز نامند. طول باغ از مشرق به مغرب 157 گز و عرض آن از شمال بجنوب 144 گز است و مجموع مساحت آن 22608 گز مربع است. در وسط باغ بنای دو طبقه ای وجود دارد که حوض بزرگ ’جوش’ در میان آن ساخته شده است. چهار شاه نشین یا چهار صفه روبه چهار سمت گشاده و باز است. حوض جوش حوضی است که آب بوسیلۀ مجراهای زیرزمینی از کف آن بالا می آید و حالت جوشش بخود میگیرد. بنای باغ و عمارت وسط آن بشرحی که در ’نامۀ خسروان’ اشاره شده از آثار شاه صفی (1038- 1052 هجری قمری) است. در زمان فتحعلیشاه هم چهار طاق زیبائی در کنار حوض ساخته اند و بر سقف چهار طاقی صورت بندبازان دوران خاقان را نقاشی کرده اند. حوض جوش دیگری در زمان محمدشاه ساخته و کف آن فواره های کوچک نصب نموده اند. مظهر چشمۀ بزرگ فین بیرون باغ است و در زمان شاه سلیمان صفوی یک حوض تقسیم آب در آنجا ساخته اند که بهمین مناسبت این چشمه را چشمۀ سلیمانی نیز میخوانند. (از مقالۀ مصطفوی، مجلۀ اطلاعات ماهانه شمارۀ 77 ص 12). عمده شهرت این باغ در آن است که مرد نامی ایران امیرکبیر را در حمام باغ واقع در شمال شرقی بامر ناصرالدین شاه قاجار رگ زده اند
لغت نامه دهخدا
(غِ وَ)
باغ وحوش جائی خاص نگهداری دام و دد و پرندگان و خزندگان بحری و بری و ماهیان. جایی که جانوران وحشی را برای تماشا یا مطالعه در احوال و اعمال آنان نگهداری کنند و چون معمولا آن جایگاه صورت باغ دارد لذا به باغ وحش شهرت گرفته است. محوطۀوسیع که صورت باغ دارد و در آن باغ، وحش و طیر زنده که از قاره های مختلف عالم آرند نگاهداری شود. پارک یا محوطه ای محدود که در آن حیوانات برای نمایش نگاهداری می شوند و معمولاً برای هر یک به فراخور وضع طبیعی زندگیشان تا حدود امکان زیستگاهی مناسب تعبیه شده است. باغهای وحش در شهرهای بزرگ دنیا به منزلۀ مراکزی تحقیقی و علمی بشمار می آید. معمولا قفسهای حیوانات درنده از میله های آهن محکم ساخته میشود و گاه نیز دراطراف محوطۀ زندگی این حیوانات استخرها و دریاچه های عمیق میسازند که تماشاگران از حملات احتمالی مصون باشند. ساختن باغ وحش و نگهداری وحوش بصورتهای گوناگون از قدیم الایام در بسیاری از ممالک معمول بوده است. معمولا بدستور دربارهای سلاطین قدیم یونانی و رومی انواعی از حیوانات وحشی گردآوری و نگاهداری میشد که برای استفادۀ دانشمندان یا مشغول ساختن مردم مورد استفاده قرار میگرفت. اسکندر بزرگ هنگامی که در بابل بود، نمونه هایی متعدد از حیوانات آسیایی گرد آورد و به یونان انتقال داد و همین مجموعه بود که ارسطو را درتنظیم ’تاریخ طبیعی’ یاری فراوان کرد. در رم معمولا اغنیاء هر کدام به تناسب وضع مادی خود از این انواع تعدادی داشتند و از همین جا بود که نمایشهای میان حیوانات وحشی و گلادیاتورها (اسرا و بردگان) به مرحلۀ ظهور میرسید و منشاء نمایشهای سیرکی نیز از همین جاست. در فرانسه نیز، پس از قرون وسطی در دستگاه امراء و پادشاهان چنین مجموعه هایی میتوان یافت که نمونۀ آن متعلق به فرانسوای اول بود و در سنت پل قرار داشت. چندی بعد در ورسای بوسیلۀ لویی 14 تشکیل باغ وحش سلطنتی صورت گرفت که تا زمان انقلاب بر جای بود. به پیشنهاد برناردن دوسن پیر در 1792 م، باغ عمومی نباتات بصورت موزه درآمد و چندی بعد علاوه بر حیوانات باغ ورسای، حیوانات باغهای خصوصی و مجموعه های اشخاص نیز باین باغ عمومی سپرده شد. امروز در همه پایتخت های اروپا باغهای وحش بزرگ وجود دارد. در کشورهای اسلامی نیز استفادۀ از چنین مجموعه هایی سابقه دارد. جرجی زیدان آرد: از سرگرمیهای خلفاء گردآوری و نگاهداری حیواناتی امثال شیر و ببر و فیل بود که از وسایل شکوه دربار بشمار میرفت. نخستین کسی که در خاندان عباسیان بدین امر (نگاهداری حیوانات) اهتمام کرد، منصور بود که فیل فراوان نگاهداشت و هارون الرشید شیر و ببر و انواع سگها و میمونها گردآوری کرد، چنانکه گویند ام جعفر همسر هارون الرشید میمونی داشت که سی تن خدمتگزار خدمت او را بعهده داشتند و همچون مردم عادی بر او لباس میپوشاندند و شمشیر بر کمرش میبستند و چون بر اسب سوار میشد در رکابش راه میرفتند و حتی وقتی نزد او می آمدند ابتدا دست او را میبوسیدند! وقتی یزید بن مرثد نزد ام جعفر رفت تا او را سلام گوید، ام جعفر باوگفت که دست میمون را ببوسد و این کار بر او گران آمد و شمشیر بر کشید و میمون را بدونیم کرد. قصه به هارون الرشید برداشتند و او از یزید بازخواست کرد. یزیددر پاسخ گفت ’ای خلیفه. من مأمور خدمت امیرالمؤمنین هستم نه خدمتگزار میمونها’ و هرون الرشید از او درگذشت. وقتیکه مهتدی بخلافت رسید بنابر زهد وورع جبلی خود دستور داد همه حیوانات و درندگان را که در دستگاه خلافت بودند بکشند و سگها را برانند، اما این منع نیز چندان نپایید و پس از او کار بجایی رسید که بعض حیوانات را در دیوان خانه خلافت نیز راه دادند. عضدالدوله هنگامیکه بر تخت می نشست شیران و فیلها را در زنجیر بحضور او می آوردند و این کار را بمنظور شکوه و ایجاد رعب در دل مردم انجام میداد. شهید امیراحمد بن اسماعیل دومین از امرای سامانی نیز همه وقت شیری بنگهبانی بر در خیمه و سرای بسته داشت. در سایر ممالک اسلامی نیز چنین بود، خمارویه بن احمد بن طولون، باغ مخصوصی جهت درندگان داشت و در هر گوشۀ آن قفس و خانه خاصی جهت هر حیوان ساخته بودند و خدمتگر هر حیوان از سقف قفس آب و غذایش میداد و جایش را تنظیف میکرد. ازجملۀ این حیوانات شیری درنده بود که زریق نام داشت و به خمارویه انس گرفته بود و حتی هنگام ناهار با او غذا میخورد و پشت سر هم جوجه ها و بره ها را بدهان فرو میبرد. و چون خمارویه بخواب میرفت این حیوان ازو پاسبانی میکرد. بپاس این خدمات طوقی از طلا بگردن زریق آویخته بودند و هیچکس نمیتوانست هنگام خواب به خمارویه نزدیک شود. از جمله وزرای دربار مصر، جعفر بن خنزابه به حشرات و حیواناتی امثال افعی و عقرب و انواع مارها و هزارپایان علاقه داشت و در خانه خود، اطاقهایی خاص نگاهداری این حشرات ساخته بود، و هر کس در مصر چنین حیواناتی بدرگاه او می آورد پاداش فراوان می یافت. عزیز خلیفۀ فاطمی مصر مجموعه ای از این حیوانات داشت. که نظیر آن کمتر دیده شده بود، از آنجمله حیوانی بود که از صعید برای او آورده بودند و آنرا عنقامیخواند، این حیوان غبغب و ریش داشت و برنگهای گوناگون بود. خلیفه ناصر اموی در شهر ’زهراء’ باغهای خاصی جهت حیوانات وحشی و مرغان ترتیب داده بود. علاوه براین صید ماهی و کبوتربازی نیز از جملۀ مشغولیات دیگر خلفا بوده است. در ایران نخستین باغ وحش بسبک جدید در زمان ناصرالدین شاه قاجار ترتیب داده شد و جایگاه آن باغ لاله زار بوده است، باغی که در محل خیابان لاله زار فعلی تهران قرار داشته است. بعدها این باغ به فرح آباد منتقل و مرکز باغ وحش سلطنتی محسوب گردید
لغت نامه دهخدا
(غِ وُ)
باغ وحش. رجوع به باغ وحش شود
لغت نامه دهخدا
(وُ)
دهی است از دهستان اشترجان بخش فلاورجان شهرستان اصفهان که در 9 هزارگزی جنوب باختر فلاورجان بر کنار راه شهر کرد باصفهان درجلگه واقع است. ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل و 1372 تن سکنه، آب آنجا از قنات و زاینده رود تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و برنج و عدس و صیفی کاری و سر درختی و آلوچه و سیب و زردآلو و شغل مردمش زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان کرباس بافی است و راه فرعی دارد. راه فرعی جوزدان و حسن آباد از این آبادی جدا میشود و راه شهرهای جوزدان و سلطان آباد از مزارع آن میگذرد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ)
باغچه بان. محافظ و نگهبان باغچه. آنکه حفظ و تعهد باغچه کند. باغبان باغچه. (ناظم الاطباء). باغبان. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از باغچوان
تصویر باغچوان
نحافظ باغچه نگاهبان باغ کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
برنگ ماغ سیاه تیره: تا برآید لخت لخت از کوه میغ ماغ گون آسمان آس گون از رنگ او گررد خلنگ. (منوچهری. د. 49)
فرهنگ لغت هوشیار
جائی خاص جهت نگاهداری دام و دد و پرندگان و خزندگان بحری و بری و ماهیان، جائی که جانوران وحشی را برای تماشا به مردن نگهداری میکنند
فرهنگ لغت هوشیار
تعبیر خواب باغ وحش اگر خواب ببینید از حیوانات باغ وحش دیدن می کنید، علامت آن است که سرنوشتی متغیر خواهید داشت. گاهی دشمنان بر شما چیره می شوند و گاهی شما بر آنان تسلط می یابید. با مسافرت و زندگی در کشورهای مختلف دانشی کسب می کنید -
فرهنگ جامع تعبیر خواب
میوه ی درخت داغدانان
فرهنگ گویش مازندرانی
پارچه ای که هنگام درو به دست پیچند
فرهنگ گویش مازندرانی